آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

اولین یلدا

معجزه های کوچکم بلند ترین شب سال مبارکتون باشه . من عاشق شب یلدام . بلندای این شب برام همیشه خاطره انگیزه.این شب و همیشه جشن میگیریم و امیدوارم سالیان سال در کنار هم به بلندای یلدا برسیم  و با هم جشنهای قشنگ بگیریم.یلدای شما مصادف شده با شروع دهمین ماه زندگی تون و ما این روز دو تا جشن میگیریم ، یکی برای یلدا و یکی برای ده ماهه شدن گلهای زیبامون. این هندونه ها رو هم بابا جون برای شما خریده بود که منم تو دقیقه های آخر درستشون کردم تا به مهمونی یلدا ببریم دو تا برای شما یکی هم برای آرتین کوچولو. این هم میز یلداست خونه ی دایی عزیزم که امیدوارم عمرش مثل شب یلدا طولانی باشه ...
30 ارديبهشت 1393

ده ماهگی دی 91

ده ماهگی تون مبارک. یک ماه هم گذشت و گذر این ماه بهانه ای است تا خدا رو شاکر باشم که به من یک ماه دیگر هم فرصت داد تا در کنار بزرگترین گنجینه و دارایی هایم ، ثانیه هایم را به مادری بگذرانم. با هم میخوانیم نماز عاشقانه ی شکر را . خدایا این نماز رو از این دو فرشته ی کوچولو قبول کن چرا که عاشقانه و خالصانه ترین نماز عمرشونو می خونن. فرشته های نازم شما به زودی بزرگ خواهید شد و دوران کودکی جز خاطره ای برای شما نخواهد بود ، اما خدایی که نگهدار و نگهبان و یاور همیشگی شماست تا ابد در کنار شما خواهد ماند و شما را به بهترین شکل یاری خواهد کرد .   در شروع این ماه زیبا شما به راحتی و بدون کمک می نشینید. می تونید کنار مبل ها بدون کمک و...
30 ارديبهشت 1393

نه ماهگی آذر 91

نه ماه از زندگی با شما، در کنار شما گذشته. نه ماه از هم نفس بودن با شما نه ماه شب بیداری ها و خستگی های روز گذشته. نه ماه خوشحالی بی پایان . نه ماه لبخند های سبز در شما. نه ماهی که بعد از نه ماه انتظار عبادت گونه برای به دنیا آمدن شما گذشته. فرشته های معصوم زندگی ام میدانید پاک ترین و معصوم ترین مخلوق آفریدگار هستید؟ بگذارید این معصومیت همیشگی در نگاهتان جاودانه شود .فرشته های معصومم، نه ماهگی شما مصادف شده بود با دهه محرم و ایام عاشورا و این اولین عاشورا و مراسم محرم در زندگی شمابود. این هم عکس علی اصغرهای کوچولو. قربونتون برم که تو این عکس مثل ماه شدین. فرشته هایی که با هیچ چیز در دنیا عوض شدنی نیستن ...
30 ارديبهشت 1393

هشت ماهگی آبان 91

هشت ماهگی . آبان دوست داشتنی .چقدر این فصلهای خدا زیبا هستند . چقدر با وجود شما دو تا همه چیز زیباست . چقدر فصلهای کودکی زیباست. قدر این روزهای زیبا رو بدونید پسرهای خوشگل مامان. قدر کودکی هاتون. پاکی ها و زلالی هاتون . این روزها من و باباجون به شما میگیم سو گیبی یعنی مثل آب روان .زلال و پاک و پر از امید و هدف . چهار دست و پا که راه می رید دیگر مانعی نمی شناسید ، هر چی سر راهتون باشه رو کنار میزنید و یا از روی اون رد می شید . مثل آب که از سنگ و صخره عبور می کنه تا به هدفش برسه. همیشه اینقدر مصمم و با اراده بمونید فرشته های من . فصل رسیدن به های حیاط خونه عزیز جون فصل جنگلهای پاییزی هزار رنگ این روزهای شیرین با...
30 ارديبهشت 1393

پدر عزیزم روزت مبارک

سروری بابا، سالاری بابا، روی چشم ما ، جا داری بابا سایه سرم ، تویی مهربون، بابای خوبم، همیشه بمون...   پدرم روزت مبارک   پدرم تنها کسی است که با داشتنش فهمیدم ، بدون شک فرشته ها هم می توانند مرد باشند. پدر عزیزم ، امید خانه ام... هر روز صبح به خاطر بودنت سرشار از غرور می شوم و خدا را شکر می گویم به خاطر داشتنت... بودنت و مهربانی بی حد و مرزت... فرشته ی صبور زندگی ام ، ما مدیون توایم ... مدیون دستهایی که یک لحظه هم رهایم نکرده... مدیون قلبی که حتی یک دم ، بدون ما نتپیده.... پدرم ، بودنت امیدی است که برای زندگی کردنم کافی است. به تو افتخار می کنم... به اینکه تو پدرم هس...
30 ارديبهشت 1393

هفت ماهگی مهر 91

هفت ماهگی، ماه مهر، همیشه عاشق مهر ماه بودم. عاشق اول پاییز و رنگ زرد و نارنجی برگها . عاشق غروبهای غم انگیز پاییزی آسمون . عاشق صدای خش خش برگهای پاییزی . حالا دنیام یه رنگ دیگه شده شاید دیگه زرد و نارنجی و قرمز پاییز جایش رو به رنگهای دیگه ای داده که شما برای دنیای من به ارمغان آوردید. رنگهایی مثل سپیدی و پاکی شما .  غروبهای پاییز برای من معنی دیگه ای پیدا کرده . همه ی دنیام و زیبایی هاش شدن شما دوتا معجزه های کوچکم. هفت ماهگی تون مصادف شده با تولد من و اینو به فال نیک می گیرم ، چون همیشه عدد هفت برام خوش یمن بوده و من خیلی دوستش دارم و میدونم برای شما هم همینطور خواهد بود. امیدوارم هفت سالگی و هفتاد سالگی شما رو جشن بگیرم. ...
30 ارديبهشت 1393

شش ماهگی شهریور 91

شش ماهگی ، یعنی یک نیمه از یک سال زندگی و شما یک نیمه رو با موفقیت پشت سر گذاشتید. برای شما شش ماه گذشته و برای من شش سال . حالا دیگه خیلی درسها رو من از شما یاد می گیرم . یاد میگیرم هر چقدر هم خسته و ناراحت باشم باز با یک نوازش کوچولو به روی همه لبخند بزنم. یاد می گیرم اگه شکمم سیر باشه و در آغوش اونهایی که دوستشون دارم احساس امنیت کنم به روی دنیا لبخند بزنم و از دنیا چیز دیگه ای نخوام . بی کینه باشم و بی ریا. حالا دیگه اونقدر بزرگ شدید که دیگه همه چیز رو درک می کنید . میبینید . میشنوید و احساس می کنید ولی باز لبخند زیباتون گوشه ی لبهای نازتونه . فرشته های زندگی ام، مثل پدرتون کوهی استوار باشید که تکیه گاه امنی برای خانواده ...
30 ارديبهشت 1393

پنج ماهگی مرداد 91

در مرداد 5 ماهه شدید. در یک فصل گرم که به گرمی دلهای من و مهدی بود، که به خاطر حضور شما گرم شده بود. گرمترین ماه سال ، این گرما دلیل دیگری هم دارد و آن تولد مردی مهربان در این ماه است . مردی که گرمای دستهایش با گرمای این ماه عجین شده. مردی که شما او را پدر می نامید و او به خاطر تقدس این نام، عاشقانه دوستتان دارد. مردی که مثل آینه پاک و چون کوه صبور و استوار است . مردی با قلبی مهربان و چشمانی پر امید، که هر صبح و شام با دیدن روی ماه شما، لبخندی پر محبت بر گوشه ی لبانش می نشیند. امیدوارم شما نیز چون پدرتان مردانی پاک سرشت و پاک طینت باشید که پاسخ هر بدی را با خوبی میدهد. رادمردان من، بزرگ شوید و ببالید و پدر را آیینه و سرلوحه ی زندگیتان ق...
29 ارديبهشت 1393

چهارماهگی

 چهار ماهگی ، شروع تابستان گرم که با به دنیا اومدن شما گرمایش چند برابر شده. تیرماه فصل رسیدن آلبالوهای باغ . فصل گرما. شاید شروع استرسهای مادرانه برای جلوگیری از بیمار شدن فرشته هایش. فصل خنکای هندوانه و میوه های گرمسیری تابستان . زردآلوهای خوشمزه و آبدار باغ پدرجون . فصل ترانه خواندن های کودکانه ی شما . چقدر قشنگه که تاریخ تولد شما با شروع سال یکی شده . چقدر خوبه که با هر تغییر فصل شما بزرگتر میشوید و من با حس مادر شدنم بیشتر دوستتان دارم.     باغ پدر جون و فصل آلبالو های قرمز و خوشمزه. عکس نیکراد عزیزم آراد نازنین کنار آلبالوها اینم آلبالوهای باغ پدر جون. تیر ...
29 ارديبهشت 1393

سه ماهگی

معجزه های کوچکم ، میدانم که دیر یا زود دنیای قشنگ کودکی هایتان جایش را با ثانیه هایی زودگذر در بزرگسالی عوض خواهد کرد . شما رشد خواهید کرد و مردان بزرگی خواهید شد . سه سالگی و سی سالگی ها را به میهمانی خواهید آورد . امیدوارم در تمام سالهای زندگی تان مثل کودکی لبخند در گوشه ی لبان زیبایتان بنشیند. مادر که باشی دنیات فقط می شه کودکت و کودکت و کودکت .... اینجا خونه عزیز جون هستید اینم حیاط خونه و درخت توت عزیزجون این هدیه های پاگشا که عزیز جون و پدر جون زحمت کشیدن و بهتون دادن و این لباسهای قشنگ هم هدیه خاله جونه که وقتی برای اولین بار رفتید اتاقش بهتون داد . وای که چقدر عاشق اتاق خاله هستیدو هر وقت میریم خونه...
29 ارديبهشت 1393